آفت اکوسیستم استارتاپی؛ از منتورنماها تا دنیای خوش آب‌ و‌ رنگ استارتاپی

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

اکوسیستم استارتاپی ایران مدت زیادی نیست پا گرفته؛ ولی پیشرفت‌ها و موفقیت‌های زیادی کسب کرده است. بااین‌حال، سختی‌هایی هم به خود دیده که تنش‌های بسیاری به آن وارد کرده است. این سختی‌ها که دامنه‌ی وسیعی از تأثیر تحریم‌ها و فیلترینگ و تعاملات ارزی است و عواملی بیرونی دارد، در بخش‌های دیگری هم صورتی داخلی دارد. این موضوعات مختلف می‌تواند بر حلقه‌های زنجیر اکوسیستم تأثیر منفی بگذارد و حتی به از‌بین‌رفتن استارتاپ یا صدمه به بدنه‌ی اکوسیستم منجر شود؛ موارد مختلفی که یکی از آن‌ها فضای استفاده از منتورها یا به‌قول استارتاپی‌ها منتورشیپ است.

بیشتر افرادی که تصمیم می‌گیرند وارد فضای استارتاپی شوند عمدتا با ایده‌ای جذاب، ولی تجربه‌ی کم وارد این فضا می‌شوند و تلاش می‌کنند در فضای پر از مشکل استارتاپی خیلی زود تیم تشکیل دهند و رشد کنند و به موفقیت برسند. طبیعی است که در فضای پرتلاطم استارتاپی برای موفقیت باید همه یا اکثر جنبه‌های مختلف این حوزه را به‌خوبی دید و برای مشکلات بر سر راه تصمیم درستی اتخاذ کرد. این تصمیم‌ها باتوجه‌به ناآگاهی درباره‌ی صورت‌مسئله می‌تواند ریسکی باشد و مسائل زیادتری برای استارتاپ ایجاد کند؛ مسائلی از جنس مارکتینگ، حقوقی، مدیریت محصول و موارد مشابه دیگر.
برای کم‌کردن این ریسک و مدیریت درست آن، صاحبان کسب‌وکار از مشاور یا منتور استفاده می‌کنند. واژه‌ی مشاور سال‌های زیادی است که در فضای کسب‌وکار شنیده می‌شود و اکثرا با آن آشنایی هم داریم؛ ولی منتور واژه‌ای است که شاید همین چند سال اخیر با ورود فرهنگ و فضای استارتاپی به‌گوش می‌رسد و شاید آشنایی دقیقی با آن وجود نداشته باشد. همین امر هم باعث شده از منتورهای خوب تا منتورنماهای نابلد استارتاپی فضایی برای عرضه‌ی تجربه یا حرف‌های خوش‌آب‌و‌رنگی پیدا کنند که انتخاب نادرست منتورها ممکن است به هزینه‌های گزافی مثل ازبین‌رفتن استارتاپ منجر شود.

فضای منتورینگ در اکوسیستم استارتاپی ایران چه فرقی با سایر اکوسیستم‌ها دارد؟ اصلا منتور کیست و چطور می‌توان به یک نفر اطمینان کرد و عنوان منتور به او داد؟ آیا سرمایه‌گذارهای خطرپذیر ما که به‌تازگی بخش زیادی از سرمایه‌گذاران سنتی را بین خود می‌بینند، درک درستی از منتورینگ برای استارتاپ‌ها دارند؟
بخش مهمی از منتورها که این روزها در جامعه‌ی استارتاپی دیده می‌شوند، نه‌تنها تجربه‌ی ارزشمندی از فعالیت‌هایشان در گذشته دردسترس نیست؛ بلکه آن‌قدر زمان حضورشان در رویدادها و ورکشاپ‌ها و کارگاه‌هایی که یا خود برگزار می‌کنند یا سخنران و میهمان آن رویداد هستند، زیاد است که زمانی برای تجربه‌کردن یا یادگیری بیشتر برایشان باقی نمی‌ماند و فقط آنچه باقی است، صورتی ظاهری از منتور خوب است.
اینکه فضای استارتاپی تعداد زیادی منتور خوب در خود دارد، غنیمتی است که باید ارزش آن را به‌خوبی بدانیم؛ ولی اینکه لقب منتور به هرکسی بدهیم که فقط برگزاری چند کارگاه یا سخنرانی در رزومه‌ی کاری خود دارد، چندان عاقلانه به‌نظر نمی‌آید.
تجربه دارایی گران‌بهایی است که به‌راحتی در کتاب‌ها پیدا نمی‌شود؛ پس کتاب‌ها کمک چندانی به منتور شدن نمی‌کنند. منتورشدن فرایندی است مبتنی‌بر تجربه؛ پس باید منتور مدنظر شما به‌خوبی درباره‌ی صورت‌مسئله‌ای که با آن رو‌به‌رو هستید، تجربه داشته و از زوایای مختلف آن آگاه باشد. بخشی از این تجربه‌ها، شخصی است و در گذشته، منتور با آن رو‌به‌رو شده که ممکن است برای امروز و شرایط کنونی مناسب نباشد. این دو دلیل کوچک، ولی مهم به‌علاوه ده‌ها موضوع دیگر درباره‌ی منتورینگ می‌تواند اهمیت موضوع را به‌خوبی روشن کند.
متأسفانه بسیاری از سرمایه‌گذاران هم با شبکه‌ای قوی از منتورها طرف نیستند و نمی‌توانند تجربه‌ی خوبی از منتورینگ به استارتاپ‌هایی ارائه کنند که در آن‌ها سرمایه‌گذاری کرده‌اند. این سرمایه‌گذاران که باتوجه‌به شرایط رکود اقتصادی و تولیدی درکنار فضای جذاب استارتاپ‌ها، عمدتا از فضای سرمایه‌گذاری سنتی به سرمایه‌گذاری خطرپذیر روی استارتاپ‌ها علاقه‌مند شده‌اند، همان خدمات مشاوران سنتی قدیمی با رویکردهای بازار سنتی را به‌عنوان منتورینگ به استارتاپ‌های ارائه می‌کنند. چه‌بسا گاهی همین خدمات را هم برای استارتاپ فاکتور می‌کنند.
 

موضوع مهم دیگری که باید به آن توجه کنیم، تجربه‌ی شکست منتور در استارتاپ خودش است. تجربه‌ی شکست نه‌تنها بی‌اهمیت نیست؛ بلکه باید مدنظر قرار گیرد و باارزش حساب شود؛ چراکه این شکست دراثر تلاش در مسیر موفقیت حاصل شده و درواقع، باید نشان‌دهنده‌ی تلاش‌های منتور در زمانی باشد که خودش صاحب کسب‌وکاری بوده است.
بااین‌حال، متأسفانه روی شکست گاهی ساده‌انگارانه تمرکز می‌کنیم. شکست‌هایی که منتور تجربه‌اش را مرهون آن فعالیت‌ها و آن زمان می‌داند،‌ واقعا ارزشمند است یا باید محل سؤال باشد؛ تجربه‌ی شکست استارتاپی که فقط چند ماه فعال بوده و بعد طعم شکست را چشیده با استارتاپی که پیشرفت خوبی داشته و چند سال فعال بوده؛ ولی درنهایت شکست‌خورده، مهم است یا باید محلی از تأمل باشد. همین موضوع متأسفانه امروزه باعث پدید‌آمدن موضوع منتورنماهایی شده که کم هم نیستند.
تمایل‌داشتن به موفقیت بسیار با ارزش و جذاب است؛ اما همه‌ی ما در بخش‌هایی از این تمایل‌داشتن، کم‌‌و‌کاستی‌هایی داریم که باید از دیگران کمک بگیریم. با تمام این‌ها، باید در فضایی که منتورنماها بیشتر از منتورهای واقعی فضا را دراختیار گرفته‌اند، منتوری انتخاب کرد که راهنمایی‌ها و مشاوره‌هایش مبتنی‌بر نیازهایی باشد که براساس تحلیل درست صورت‌مسئله استارتاپ ارائه شده باشد و نه فقط براساس تعداد فالوئر شبکه‌های اجتماعی منتور یا دوره‌های برگزارشده‌ی او؛ فضایی که متأسفانه فعلا از آن دور هستیم.